فروشگاه اینترنتی نوین بوک

ورود/ثبت نام

كتاب دين

1398-02-05

كتاب دين

كتاب دين»

1. «بالقبض يملك المقترض القرض علي المشهور و حيث قلنا بملكه بالقبض، فله ردّ مثله مع وجود عينه و إن كره المقرض.»

بنابر نظر مشهور مقترض با قبض مالك مورد قبض مي‌شود نه با تصرف و بنابراين كه به ملكيت مقترض (قرض‌گيرنده) به سبب قبض قائل شويم او مي‌تواند عليرغم موجود بودن عين مال مثل آن را رد نمايد، اگرچه قرض‌دهنده (مقرض) رضايت ندهد.

2. «لا تصحّ قسمة الدين المشترك بين شريكين علي المشهور بل الحاصل منه لهما و الهالك منهما.»

مطابق نظر مشهور تقسيم كردن دين مشترك ميان دو شريك صحيح نيست بلكه آنچه وصول مي‌شود به هر دوي آن‌ها تعلق دارد و ضرر نيز برعهده هر دوي آن‌هاست.

3. «لايصحّ بمؤجل لأنه بيع دينٍ بدين.»

فروش دين به ثمن مدت‌دار باطل است زيرا مصداق بيع كالي به كالي خواهد بود.

4. «لا تحلّّ الدّيون المؤجّلة بحجر المفلّس عملاً بالأصل خلافاً لابن الجنيد حيث زعم أنها تحلّ.»

ديون مدت‌دار با حجر  ناشي از ورشكستگي مديون حال نمي‌شود زيرا اصل عدم حلول اجل است. البته اين نظر برخلاف نظر ابن جنيد است زيرا پنداشته است كه ديون با ورشكستگي حال مي‌شود.

5. «للمالك انتزاع السلعة الّتي نقلها الي المفلس قبل الحجر و لم يستوف عوضها مع وجودها مقدماً فيما علي سائر الديّان في الفلس اذا لم تزد زيادة متصلة كالسمن و الطول.»

در صورت ورشكستگي مديون مالك حق دارد كالاي خود را كه پيش از حجر به ورشكسته داده و عوض آن را دريافت نكرده است و عين آن نيز باقي است مقدم بر ساير طلبكاران تصاحب نمايد به شرط آنكه زيادتي متصل مانند چاق شدن و قد كشيدن حيوان در آن به وجود نيامده باشد.

6. «لا يقبل اقراره في حال التفليس بعين، لتعلق الحق الغرماء بأعيان ماله قبله.»

اقرار ورشكسته نسبت به عين در حالي كه حكم ورشكستگي او صادر شده است پذيرفته نيست زيرا پيش از آن حق طلبكاران به عين اموال وي تعلق گرفته است.

7. «يمنع المفلّس من التّصرف المبتدأ في اعيان امواله المنافي لحق الغرماء لا من مطلق التصرف.»

شخص ورشكسته از تصرف ابتدايي در عين اموال خود كه منافي با حق طلبكاران باشد ممنوع است نه مطلق تصرفات.

8. «إنّما يحجر علي المديون إذا قصرت أمواله عن ديونه فلو ساوته أو زادت لم يحُجَر عليه اجماعاًً و إن ظهرت عليه أمارات الفَلَس.»

بدهكار در صورتي از تصرف در اموالش منع مي‌شود كه اموال او كمتر از ديونش باشد پس اگر اموال او با ديونش برابر يا از آن بيشتر باشد به اجماع فقها حكم به حجر او نمي‌شود هر چند نشانه‌هاي ورشكستگي در او پيدا باشد.

9. «لو وجدت العين ناقصة بفعل المفلَّس ضرب بالنقص مع الغرماء مع نسبته إلي الثمن.»

اگر عين مال در اثر فعل مفلس ناقص و معيوب شده باشد مقدار نقيصه را با نسبت آن به بهاي كالا با ديگر طلبكاران سهيم مي‌شود.

10 «القرض و فضله عظيم و الدرهم منه بثمانية عشر درهماً مع أن درهم الصدقة بعشره»

قرض داراي فضيلتي عظيم است به طوري كه يك درهم قرض دادن برابر هجده درهم است در حالي كه يك درهم صدقه معادل ده درهم است.

11. «و لا يجوز اشتراط النفع فلا يفيد الملك»

شرط كردن نفع در ضمن قرض جايز نيست لذا ملكيت‌آور نيست.

12. «كل ما تتساوي اجزاءه يثبت في الذمه مثله و ما لايتساوي تثبت قيمة يوم القبض».

هر چيزي كه اجزاي آن مساوي است پس از قرض مثل آن بر ذمه ثابت مي‌شود و چیزی که اجزایش مساوی نیست قیمت روز تحویل گرفتن آن بر ذمه ثابت می‌شود.

13. «تحل الديون الموجلة اذا مات المديون و لا تحل بموت المالك»

ديون مدت‌دار با فوت بدهكار حال مي‌شود ولي با فوت مالك دين ديون مؤجل حال نمي‌شود.

منبع خبر : نکات آزمونی